داستانی با کفش قرمز.....

بدون تو تنهایی سخته

عشق پاک

کفش قرمز

ناگهان یک جفت کفش قرمز جلوم سبز شد. کمی به کفش ها نگاه کردم ، با خودم گفتم الان که برن ، اما نرفتن . داشتم از خودم می پرسیدم که این خانوم اینجا چی می خواد ؟ که یادم اومد بله رو به روی نیمکتی که بنده روش اتراق کرده بودم نیمکت دیگه ای هم وجود داره . از شدت کنجکاوی سرم خود به خود شروع کرد به بالا اومدن . با خودم گفتم به به ! چه خانوم با شخصیتی ؛ کفشای قرمز ، جوراب هم که بگذریم ، شلوار تنگ (الله اکبر) ، مانتو از آن هم تنگ تر ، روسری هم که بودن و نبودنش فرقی نمی کند . یکم دقیق تر که شدم دیدم ( استغفرالله) خانم در حال بزک کردن نیز می باشند .با خودم گفتم : « ایول تا تنور داغه ، نونمونو بچسبونیم .» . چی من ؟ به خدا من نیتم خیر بود . من اصلا  قیافم به این کارا می خوره ؟ حالا ادامه ی داستان بخونین می فهمین من چه پسرگلیم .



جلو رفتم ، بعد از چند تا سلفه ، سلام کردم و بعد از شنیدن جواب سلام ، با حالتی متضرعانه به ایشون گفتم که : ببخشید سوالی ازتون داشتم . فکر می کردم بیشتر از این باید منت بکشم ، ولی در کمال تعجب ! گفت : بفرمایین .
گفتم : « ببخشید ، شرمنده ، روم به دیفال که این سوالو می پرسم . هدف شما از این همه آرایش کردن و اومدن تو خیابون چیه ؟ » . اولش خندید ، بعد گفت : « آدم به خاطر دل خودشم هم نمی تونه آرایش کنه ؟ » توی دلم گفتم : « ها جون عمّت به خاطر دل خودت یا دل جوونای مردم . »
دوباره شروع کردم به صحبت کردن و خواهش کردم راستش رو بگه چون که جواباشو برای یه پروژه ی تحقیقاتی نیاز دارم ( خالی نبستم ها ) . کمی فکر کرد و گفت : « چون پسر باادبی هستی و من ازت خوشم اومده بهت میگم . گفتنش یکم سخته اما چون تحقیقت به حرفای من نیاز داره میگم . راستشو بخوای به این خاطر این کارو انجام میدم تا شاید مرد رویاهامو پیدا کنم و بعد از اینکه چند مدت با هم دیگه بودیم و همدیگرو شناختیم با هم ازدواج کنیم . » . فکر کنم براش خیلی سخت بود این حرفارو بزنه چون بعد از این حرف چند تا نفس عمیق کشید .
گفتم : خب تا حالا این مرد رو پیدا کردین ؟
با خنده گفت : آره اون هم چند بار اما ...
_ اما چی ؟
_ اما هر کدوم از اونا بعد از مدتی ترکم کردن .

هم خندم گرفته بود و هم دلم براش می سوخت ، با خودم  گفتم عجب شیر زنی اگه من جاش بودم تا حالا خودمو کشته بودم . من هم که جو گرفته بودم ، رفتم تو کار نصیحت و امر به معروف .
گفتم : تو که این همه با پسر ها رابطه داشتی باید بدونی که پسرها از چی جور دخترایی خوششون میاد ؟ پسرها از دخترهایی خوششون میاد که عفاف و پاک دامنیه خودشون رو حفظ کنن و زینت هاشون رو برای همه به نمایش نذارن . (ما هم یه پا کتاب دینی ایم خودمون نمی دونستیم ها.) هیچ پسری خوشش نمیاد که همسرش قبلا با کس دیگه ای رابطه داشته باشه حتی خود دخترا هم همین طورن . به همین خاطر هم هست که این جور ازدواجا سرانجامش طلاقه . چون بین دو طرف یه حس بی اعتمادی وجود داره و دو طرف همش با خودشون می گن « اون که با من دوست شده از کجا معلوم با کس دیگه دوست نباشه یا قبلا دوست نبوده باشه ؟ » .
خلاصه سرتون رو درد نیارم ما هم که گوش مفت گیر اورده بودیم تا جایی که نفس اجازه می داد گفتیم . وقتی حرفام تموم شد ازش تشکر کردم که به حرفام گوش داده و باهم همکاری کرد ، و در آخر هم که نوبت خداحافظی رسید بهش گفتم که حرفای منو به عنوان یه برادر کوچیک تر که خواهرش رو دوست داره و نمی خواد که براش مشکلی پیش بیاد بپذیر و روشون فکر کن .  شمارمو بهش  دادم و  گفتم  اگر کمکی خواستی می تونی رو من حساب کنی .
در حالی که اشک از چشماش سرازیر شده بود و می خواست جلوی اشکاشو بگیره ، گفت : ممنون از راهنماییت ، منم می رم خونه تا رو حرفات بیشتر فکر کنم ؛ روش رو برگردوند که بره , اما دوباره برگشت و گفت : اگر من جای خواهر تو بودم به خودم افتخار می کردم که همچین داداشی دارم .
«ooooooooh my God!» یک لحظه از خدا خواستم که زمین دهن وا کنه ومنو ببلعه تا این صحنرو نبینم . اما خدا که همیشه هر چی بخوایم رو بهمون نمی ده . خلاصه همین جور که عرق از سر و صورتم می ریخت خداحافظی کردم و از معرکه دور شدم .
به غیر از صحنه ی آخر که خیلی هندی شده بود (که تقصیر من نبود) خیلی از خودم راضی بود . با خودم گفتم تو هم می تونی مفید باشی .



نظرات شما عزیزان:

ஐ مــــ حـــــ ســـــ نஐ
ساعت12:36---4 مرداد 1391
__________________________$$$$$$آپم
__________________________$$$$$$$آپم
________________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$آپم
______________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$آپم
____________________$$$$$$$$$$$$$$$آپم
___________________$$$$$$$$$$$$$آپم
_________________$$$$$$$$$$$$آپم
________________$$$$$$$$$$آپم
_______________$$$$$$$$$آپم
______________$$$$$$$$آپم
_____________$$$$$$$$آپم
____________$$$$$$$آپم
___________$$$$$$$آپم
___________$$$$$$آپم
__________$$$$$$آپم
__________$$$$$آپم
_________$$$$$آپم
_________$$$$آپم
________$$$$آپم
________$$$$آپم
________$$$آپم
________$$$آپم
_________$$آپم
___$$$$$$$$$$$$$$$آپم
_____$$$$$$$$$$$$آپم
______$$$$$$$$$آپم
_____$$$$$$$$$$$$آپم
____$$$$$$$$$$$$$$آپم
___$$$$$$$$$$$$$$$$$آپم
_________$$$$آپم
__________$$$ آپم
___________ $
سلام،آپم ،اگه بیای نظر نذاری دلم بدجوری میشکنه

راستی بنر رایگانم درست می کنم


محسن
ساعت12:27---15 ارديبهشت 1391
´سلام ´¶¶´´´´¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶´¶¶¶¶´´
´´´´´´¶´´´´´´´´´´¶¶¶¶´¶¶´´´´ ¶´
´´´´´´¶´´´´´´´´´´¶´¶¶¶¶¶¶´´´ ¶´
´´´´´¶´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶´´´¶¶¶¶ ¶´
´´´´¶´´´´بدو بيا آپـــــم´´´¶¶¶¶¶¶¶¶´
´´´¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶ ´´
´¶¶¶´´´´´¶´´´´دير نكني´´´´´´´¶´´
´´´¶´´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´¶ ´´
´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶´´´´¶ ´´
´´¶¶¶´´´´´´´´´¶¶¶´´´´¶¶´´´¶¶ ´´
´´´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶ ´´
´´´´´´´¶¶¶´´´´´´´´´´´´´¶¶¶´´ ´´
´´´¶¶¶¶¶´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´ ´´
´´´¶´´´´¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶¶´´´¶´´´ ´´
´´´¶´´´´¶¶¶´¶¶¶¶¶¶¶¶´´´¶¶¶´´ ´´
´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶¶´´´¶¶ ´´
´´¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´¶ ´´
´¶´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´´¶ ´´
´´¶´´نظـــر´´¶¶¶¶¶¶¶¶´يادت نره ¶´´
´´¶¶´´´´´´´¶¶´´´´¶¶´´´´´´¶¶´ ´´
´´´´¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶´


امیر محمد
ساعت16:12---14 ارديبهشت 1391
salam be manam sari bezan khosh hal misham!mer30

امین
ساعت14:16---26 اسفند 1390
سلام خیلی عالی بود خوشحال میشم به من هم سر بزنید ونظر بدید

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:,ساعت 16:20 توسط زهر | |


آخرين مطالب
» داستانی با کفش قرمز.....
» دوست دارم که.........
» درد دل های من
» تست عشق
» فال شما به زبان طنز
» داستان کوتاه دختر اعدامی
» تا ابد دوست دارم
» مزار تنهایی ابدی
» حرف دلت رو بزن
» حکایت شیری که عاشق آهو شد
» فقر
» نظر جالب یک ریاضیدان در باره زن ومرد
» استخدام با حال
» یادت هست
» تا اخر باهمیم
» قلب هدیه (تقدیم به بهترینم)
» تقدیم به همی زندگیم زهراجججججووووووننننمممممممم
» داستان جالب عشق و هم دلی

Design By : RoozGozar.com